دعوت از استاد برای تدریس در قم
آیتالله طاهری خرمآبادی: در سال 1352 بود که مرحوم شهيد مطهری را به قم دعوت کرديم. از قبل هم آشنايی مختصری با ايشان داشتم ولی اين آشنايی گسترده و وسيع نبود. يک شب در مسجد ارک که ايشان آنجا منبر میرفتند و جمعيت زيادی هم پای منبر ايشان مینشستند، بعد از منبر با ايشان صحبت کردم و خواهش کردم که روزهای پنجشنبه و جمعه هر هفته به قم بيايند و بحثی را در قم مطرح کنند. آن هم زمانی بود که کمونيستها زياد شده بودند و افکار و فلسفه آنان در حال رسوخ در بين مسلمانها بود. مسائلی از قبيل اصول ديالکتيک، مسائل تضاد و… مطرح بود و آنان داشتند انقلاب ما را به سوی افکار کمونيستی میبردند. طبيعی است که وقتی برای مثال اصول ديالکتيک مورد قبول کسی قرار گيرد، عقايد اصيل اسلامی سست خواهد شد. من يادم میآيد وقتی مرحوم شهيد مطهری در يکی از سخنرانیهايشان که به صورت جزوه هم در آمده، اصول ديالکتيک را نقد کردند، از طرف بعضی از انقلابيون مورد حمله واقع شدند؛ انقلابيون اهل علم و حوزه نه، انقلابيونی که مثلاً در حسينیه ارشاد جمع میشدند و به دنبال افکار دکتر شريعتی و امثال وی بودند. در واقع حوزه در تضاد افکار قرار گرفته بود و طلاب با يکديگر بحث میکردند و اين برای حوزه خطر به حساب میآمد، برای جوانها و برای کل انقلاب خطر محسوب میشد. از طرف ديگر امام هم وقتی اين خطر را احساس کردند، از طريق دامادشان مرحوم آقای اشراقی و ديگران پيام دادند که به آقای مطهری بگوييد به قم بيايد.
با توجه به این شرايط، ما به ايشان عرض کرديم که شما هفتهای يکی دو روز را در قم باشيد و جلساتی داشته باشيد و اين مسائل را مطرح کنيد تا عدهای از طلاب در اين جلسات تربيت شوند و از مسائل علمی آگاهی پيدا کنند. ايشان همانجا به من گفت که «چند تن از دوستان از طريق نامه از من تقاضا کنند تا برای آمدن به قم بهانه داشته باشم.» ما هم با کمک آقای مصطفی محقق داماد – که از شاگردان شهيد مطهری در دانشکده الهيات بود- با بعضی از دوستان ديگر تماس گرفتيم و از شهيد مطهری، ظاهراً از طريق نامه، دعوت رسمی نموديم. اين دعوت مورد قبول ايشان قرار گرفت و بنا شد که پنجشنبهها و جمعهها به قم بيايند. در اين دو روز، ابتدا جلسهای خصوصی برگزار میشد که در آن جلسه، آقای سيدعلی محقق، آقای ربانی املشی، آقای دکتر احمدی، آقايان احمدی یزدی و سيدحسين مدرسی شرکت میکردند.
در اين جلسه خصوصی، ايشان ابتدا فلسفه هگل را مطرح کردند، چون اساس بحثهای ديالکتيکی تقريباً از فلسفه هگل شروع میشود. اين بحث تا مدتها طول کشيد و پس از آن اصول ديالکتيک و اصل تضاد را مورد بحث قرار دادند که نوارهايش هم هست. اين بحث خصوصی در هفته دو جلسه برگزار میگرديد در روزهای پنجشنبه و جمعه. جلسهای عمومی هم داشتند که مباحث «اسفار» را مطرح میکردند. ابتدا از بحث حرکت شروع کردند. اين جلسه در مدرسه رضويه تشکيل میشد، که باز دو جلسه در هفته بود. مدتی هم مباحث اخلاقی را مطرح کردند و بعد از مدتی مباحث شناخت را در مسجد ارک آغاز کردند که اين جلسات تا زمان انقلاب برقرار بود؛ يعنی تا سال 1356 اين بحثها ادامه داشت، اما اکنون دقيقاً به خاطر نمیآورم که در اوايل سال 1357 هم ادامه داشت يا خير. وقتی به زمان اوج انقلاب نزديک شديم، اصلاً فرصت برگزاری جلسات اينچنينی را نداشتيم؛ در نتيجه جلسات تعطيل گرديد. بعد از پيروزی انقلاب هم مرحوم شهيد مطهری جلسات را ادامه دادند و يکی دو جلسه برگزار نمودند و قرار بر اين بود که مسائل حکومت را بحث کنند که به وسيله گروه فرقان ترور شدند و به شهادت رسيدند. البته من فرصت نکردم که در همان يکی دو جلسه بعد از انقلاب هم حضور پيدا کنم.
در سالهای قبل از انقلاب، شهيد مطهری برنامهای آموزشی برای طلاب پيشبينی کرده بودند و تصميم داشتند گروههايی از طلاب فاضل را انتخاب کرده، آنان را در رشتههای تخصصی علوم اسلامی تربیت کنند. ايشان بر اين اساس، از طلاب آزمون گرفتند. محل آزمون هم مسجد اعظم قم بود. بنا بود از طريق آزمون سطح، معلومات آنان برآورد شود. اوراق امتحانی را نيز برای تصحيح به خود شهيد مطهری دادند. البته به دليل اين که حوادث انقلاب پيش آمد، اين برنامه به نتيجه نرسيد.
بعد از مدتی که شهيد مطهری روزهای پنجشنبه و جمعه به قم میآمدند، ما اصرار کرديم که در قم مستقر شوند و طول هفته را در قم باشند و روزهای پنجشنبه و جمعه به تهران بروند. حتی برای محل سکونت ايشان هم منزلی را در نظر گرفتيم و حضرت امام از نظر تأمين بودجه نيز سفارش کرده بودند که بودجه مورد نياز ايشان تأمين شود[1].
تدریس عرفان بوعلی
آیتالله جوادی آملی: وقتی در اواخر عمر خواستند به قم بيايند، روزی به منزل ما آمدند و گفتند: من در قم میخواهم درسی در مدرسه سعادت شروع کنم، درسی که هفتهای دو روز باشد و خلأ فکری را پر کند، کدام بحث مناسب است؟ بحثی که ضروری و سودمند باشد. بنا شد نمط نهم و نمط دهم «اشارات و تنبيهات» بوعلی را که در عرفان است، مطرح کنند. اولين درسی که اخيراً در حوزه علميه قم شروع کردند، عرفان بوعلی بود که مستدل بود و امام رازی میگويد: «من نه بعد از ابن سينا و نه قبل از ابن سينا کسی را نديدم که عرفان را اينچنين برهانی کند.» نمط نهم و نمط دهم شرح «اشارات» بوعلی را آنجا شروع کردند و مشتاقان و اهل معنی به محضر شريف ايشان راه يافتند و استفادهها کردند، و اين زمينهای بود برای بحثهای ديگری که اخيراً در قم شروع کردند[2].
تدریس اسفار در مدرسه رضویه
حجتالاسلام دری نجفآبادی: من دو سال در جلسات درس عمومی «اسفار» جلد 3 در مدرسه رضویه خیابان چهارمردان در شبها و روزهای پنجشنبه که شهید مطهری تدریس میکردند، شرکت میکردم.
شهید مطهری مباحث قوه و فعل و حرکت را درس میدادند و «اصول فلسفه و روش رئالیسم» 5 را زودتر از 4 چاپ کردند. ما میگفتیم: جلد 4 را به ویژه به خاطر حساسیت بحثهایی چون حرکت – که پاسخی به بحث تضاد و شناخت منافقین بود و همچنین چهار اصل دیالکتیک که جزء مباحث داغ روز بود- زودتر چاپ کنند. ولی شهید مطهری معتقد بودند که در این کتاب باید درباره مباحث جدیدی چون فیزیک صحبت شود، و ایشان فرصت لازم برای مطالعه و تحقیق در این مسائل را نداشتند. اصل تضاد به شکل جداگانه چاپ شده بود. حرکت جوهری، تفاوت بین اصول دیالکتیک و قوه و فعل و حرکت و مباحث عمیق اسلامی و نقض مباحث مارکسیستها، از جمله مباحثی بودند که شهید مطهری به شایستهترین وجه مطرح و نقد میکردند[3].
دکتر احمد جلالی؛ شاگرد استاد: وقتی پس از بازگشت از سفر عراق و ديدار امام، به ديدارشان رفتم، فرمودند: حاج آقا روح الله(امام) در نجف به من گفتند که درس فلسفه را در قم جدی کنيد؛ من هم تصميم گرفتهام به طور مرتب به قم بروم. مدرسه رضويه را برای تدريس انتخاب کردند. يک روز که ايشان را از قم به تهران باز میگردانيدم، خدمتشان عرض کردم که آقا! محل تدريس شما در مدرسه رضويه، سرد و تاريک و ديوارهايش نمناک است؛ نمیشد جای بهتر و مرکزیتری برای درس انتخاب کنيد؟ گفتند: چرا میشد. ولی من در اين مرحله ترجيح دادم درس را در محل دورتر و پرتتری بگذارم و بیسروصداتر عمل کنم. در قم هنوز موانعی بر سر راه هست. نمیخواهم عدهای فکر کنند که آمدهام اينجا بساطی پهن کنم و بعد مانع ايجاد شود[4].
عناوین دروس استاد در قم
حجتالاسلام دری نجفآبادی: به خاطر دارم آقای مطهری بنده را به اتفاق مرحوم آیتالله یزدی به مجلس عروسی دخترشان (همسر آقای دکتر یزدی) به اصفهان دعوت کردند. در آن جلسه من فرصت پیدا کردم تا در یک محفل نسبتاً صمیمی در مورد برخی مسائل با ایشان صحبت کنم. از جمله از ایشان خواستم که در صورت امکان در جلسه خصوصی مباحث فلسفی ایشان شرکت کنم. ایشان در آن جلسه پاسخی به من ندادند. ظاهراً ایشان در آغاز کار، توانایی و جایگاه علمی افراد را میسنجیدند و بعد اجازه حضور در آن محفل را میدادند. حدود بیست روز، یک ماه بعد من داشتم از مقابل در اصلی مدرسه فیضیه عبور میکردم که آقای مطهری از مدرسه بیرون آمدند و تا مرا دیدند، صدا زدند: آقای دری! رفتم خدمتشان و آدرس جلسه آن هفته را دادند و گفتند: میتوانید شرکت کنید.
این جلسات خصوصیِ مباحث فلسفی در خانهها به طور سیار تشکیل میشدند و گاهی در خانه ما تشکیل میشد و شهید مطهری از تهران که تشریف میآوردند گاهی به منزل ما میآمدند. از جمله کتابهایی که در مورد مارکس و مارکسیسم مورد نقد قرار گرفت، کتاب شعاعیان بود. بحث فطرت که در آن جلسات مطرح میشد، به صورت جزوه درآمد که در آن فطرت خدادادی انسانها، عظمت فطرت به عنوان کانون حیات و نور و برکت و رحمت و تفاوت آن با جریانات انحرافی مطرح شده است. در آن جلسات بود که شهید مطهری آقای حداد عادل را به ما معرفی کردند. یک بار هم بيست جلد از چاپ هشتم کتاب «علل گرایش به مادیگری» را آوردند و به ما دادند که در آن منافقین، جریانات خرافی و انحرافی یا تحریفگر و بدعتگذار از جمله فرقان را (بدون آنكه نامی از آن ببرند) مورد نقد و بررسی قرار داده و شهادت خود را در ارتباط با این مباحث پیشبینی کرده بودند و متأسفانه پیشبینی آن بزرگوار درست از کار درآمد.
در اين جلسات تصميم گرفته شد که يک جلسه اختصاصی «اسفار» هم تشکيل شود و به تناسب موضوعات، به مسائل فکری روز هم بپردازد. بنا شد که برای حضور در جلسه، يک امتحان برگزار شود تا افراد صالح شرکت کنند. اين درس در مسجد فاطميه (مسجد آيتالله بهجت) به فاصله نيمساعت از نماز مغرب و عشا تشکيل میشد. از مستمعان شاخص آن جلسه آقای پروفسور مدرسی، که الان در خارج کشور درس میدهد، مرحوم ربانی املشی، آقا سيدحسن طاهری، آقای نبوی، آقای فاکر، آقای عبايی و عده ديگری بودند که الان نامشان يادم نيست.
ايشان بحث عامتری را که به بحثهای قرآنی اختصاص داشت، در حسينيه ارک شروع کردند که از طلبهها پر میشد. ايشان در مسجد اعظم درباره مباحث موضوعی قرآن امتحان گذاشتند تا طلبهها را برای شرکت در جلسات قرآنی انتخاب کنند. اين اتفاق پس از قطع رابطه شهيد مطهری با دانشگاه و عزيمت ايشان به قم پيش آمد. زمينة خوبی برای افکار و مباحث مختلف فراهم شد و طلبههای تشنه، از بيانات عميق آن مرد بزرگ سيراب شدند. اين جلسات دو بار در شبهای پنجشنبه و دوبار در روزهای پنجشنبه تشکیل میشدند[5].
بحث حرکت جوهری
حجتالاسلام علیاصغر باغانی: جناب استاد علاوه بر اينها در قبل از انقلاب، احساس میکردند که بايد دو مبحث را در شبهای پنجشنبه و جمعه كه به قم میآيند، دنبال کنند؛ يک بحث راجع به حرکت جوهری بود. شهيد مطهری کتاب «روش رئاليسم» استاد بزرگوارش مرحوم علامه طباطبايی صاحب «تفسير الميزان» را شرح کرده بودند. منتها يک باب از اين کتاب را که به تشريح حرکت جوهريه میپرداخت، شرح نکرده بودند و خود ايشان میگفتند که اين قسمت را بايد پيش از هر چيز در بين فضلا به بحث بگذارند و شرح دهند و نهايتاً آن را بهصورت مکتوب درآورده و به کتاب بيفزايند. ايشان در بيان علت تأخير نگارش اين بحث میفرمودند: من در مبحث حركت جوهری اشکالاتی داشتم و احساس کردم که تا اين مسائل حل نشوند و ابتدا شک و ترديدهای خودم برطرف نشوند، درست نيست كه به شرح آن بپردازم. بر اين اساس بود كه شهيد مطهری بحث حرکت جوهری را که بسيار هم بحث عميقی است، هفتهای دو شب در مسجد رضويه ادامه میدادند.
يكی از شاگردان دانشگاهی استاد مطهری به همراه ايشان به قم میآمد و در اين جلسات شرکت میکرد و سخنان و مباحثات آقای مطهری با طلاب و فضلا را با يک دستگاه ضبط صوت ريلی ضبط میکرد. ضمناً استاد مطهری در روزهای پنجشنبه هم در مسجد ارک قم واقع در راستای خيابان آستانه، بحثی پيرامون گروههای انحرافی پی میگرفتند. من فقط يک بار در آن جلسه شرکت کردم. جناب استاد در آن جلسه درباره گروههای انحرافی و گروههای الحادی که ظواهر اسلامی دارند اما در حقيقت و در باطن خود منحرف هستند، سخن میگفتند[6].
شاگردان استاد نزدیک به اجتهاد بودند
مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی: تا اواخر هم روابط ايشان با حوزه قطع نشد. حتی در اين اواخر با کثرت کارها و گرفتاریها، هفتهای يکی دو روز به قم میآمد و با طلاب تماس داشت. درسها و کلاسهای مختلف در نهجالبلاغه و فلسفه و قرآن با طلاب داشت. طلابی هم که در درس ايشان شرکت میکردند، طلابی فاضل و خوشفکر و افرادی بودند که مراحلی را پشت سر گذاشته و تقريباً میتوان گفت نزديک به اجتهاد بودند. اينها در درسها و کلاسهای مرحوم مطهری شرکت میکردند و از وجود او استفاده میکردند[7].
[1]– خاطرات آیتالله طاهری خرمآبادی، ص 113-111.
[2]– همان، ص 364-363.
[3]– ماهنامه شاهد یاران، شماره 5 و 6، فروردین و اردیبهشت 1385، ص 36.
[4]– روزنامه فردا، 15 اردیبهشت 1377.
[5]– ماهنامه شاهد یاران، شماره 5 و 6، فروردین و اردیبهشت 1385، ص 36.
[6]– ماهنامه سوره، شماره 44، پاییز 1388.
[7]– مصلح بیدار، ج 2، ص 328.