حسین بن علی علیه السلام یک روح بزرگ و یک روح مقدس است. اساساً روح که بزرگ شد تن به زحمت میافتد، و روح که کوچک شد تن آسایش پیدا میکند. این خود یک حسابی است. ابن عباسها بیایند نهی کنند، مگر روح حسین اجازه میدهد؟! متنبّی، شاعر معروف عرب شعر خوبی دارد، میگوید:
وَ اذا کانَتِ النُّفوسُ کباراً
تَعِبَتْ فی مُرادِهَا الْأجْسامُ
(دیوان متنبّی، جزء دوم، ص 267، چاپ مکتب دارالبیان بغداد)
روح کوچک
میگوید وقتی که روح بزرگ شد جسم و تن چارهای ندارد جز آنکه به دنبال روح بیاید، به زحمت بیفتد و ناراحت شود. اما روح کوچک به دنبال خواهشهای تن میرود، هرچه را که تن فرمان بدهد اطاعت میکند. روح کوچک به دنبال لقمه برای بدن میرود اگرچه از راه دریوزگی و تملّق و چاپلوسی باشد. روح کوچک دنبال پست و مقام میرود ولو با گرو گذاشتن ناموس باشد. روح کوچک تن به هر ذلت و بدبختی میدهد برای اینکه میخواهد در خانهاش فرش یا مبل داشته باشد، آسایش داشته باشد، خواب راحت داشته باشد.
روح بزرگ
اما روح بزرگ به تن نان جو میخوراند، بعد هم بلندش میکند و میگوید شب زنده داری کن. روح بزرگ وقتی که کوچکترین کوتاهی در وظیفه خودش میبیند، به تن میگوید این سر را توی این تنور ببر تا حرارت آن را احساس کنی و دیگر در کار یتیمان و بیوه زنان کوتاهی نکنی! «اشاره به علی علیه السلام و آن داستان معروف است که در کتاب داستان راستان تحت عنوان «مرد ناشناس» آمده است» روح بزرگ آرزو میکند که در راه هدفهای الهی و هدفهای بزرگ خودش کشته شود؛ فرقش شکافته میشود، خدا را شکر میکند. « اشاره به علی علیه السلام است که پس از شکافته شدن فرق مبارکش ندا در داد: «فُزتُ بِرَبِّ الْکعْبَة» قسم به خدای کعبه که رستگار شدم». روح وقتی که بزرگ شد، خواه ناخواه باید در روز عاشورا سیصد زخم به بدنش وارد شود. آن تنی که در زیر سم اسبها لگدمال میشود، جریمه یک روحیه بزرگ را میدهد، جریمه یک حماسه را میدهد، جریمه حقپرستی را میدهد، جریمه روح شهید را میدهد.
وقتی که روح بزرگ شد، به تن میگوید من میخواهم به این خون ارزش بدهم.
مطالب موجود تنها بخشی از سخنان شهید مطهری پیرامون توصیفات روح بزرگ و مقدس بود. شما خوانندگان محترم میتوانید برای مطالعه ادامه این متن، کتاب حماسه حسینی، جلد اول را خریداری نموده و از تمامی مطالب این کتاب بهرهمند شوید.
حماسه حسینی، جلد اول، صفحه 30 و 31.