آزادی تفکر و آزادی عقیده در اسلام از دیدگاه شهید مطهری

دین امری مربوط به وجدان شخصی فرد است‏

از نظر طرز تفکر بعضی از فلاسفه اروپا، دین و مذهب هرچه می‌خواهد باشد -خواه به صورت بت‏‌پرستی، خواه به صورت گاوپرستی و خواه به صورت خداپرستی- امری است مربوط به وجدان شخصی هر فرد؛ یعنی هر فردی در وجدان خودش نیازمند است که یک سرگرمی به نام مذهب داشته باشد.

این مقدارش را قبول کرده‌اند که انسان نمی‌تواند بدون سرگرمی مذهبی باشد، همین طور که در مسئله‌ هنر هم این حرف را می‏‌زنند: انسان نیازمند به یک سرگرمی هنری مثلا سرگرمی شعری است. مسائلی که مربوط به وجدان شخصی هر فرد است اصلا خوب و بد ندارد، راست و دروغ ندارد، حق و باطل ندارد؛ حق و باطل و راست و دروغش بستگی به پسند شما دارد، هرچه را که شما بپسندید آن خوب است. مثالی عرض می‌کنم:

اگر کسی از شما بپرسد: در میان رنگ‌های لباس‌ها کدام رنگ بهتر است، جواب چیست؟ هرکس جواب مطلق بدهد، بگوید: بهترین رنگ‌ها که همه مردم باید آن رنگ را برای لباس خود انتخاب کنند فلان رنگ است، آدم جاهلی است. جواب این است که در مسئله‌ رنگ، ذوق‌ها و سلیقه‏‌ها مختلف است، هر کسی رنگ مخصوصی را برای لباس خود می‏‌پسندد. از من نپرس که بهترین رنگ‌ها برای همه مردم چیست؟

از من بپرس تو کدام رنگ را برای لباس‌هایت معمولا انتخاب می‌کنی؟ تا من بگویم فلان رنگ. یا در میان خورش‌ها کدام‌یک از همه بهتر است؟ کسی نمی‌تواند جواب مطلق بدهد که فلان خورش بهترین خورش است، این خورش را باید انتخاب کرد و سایر خورش‌ها را باید دور ریخت. نه، تو حق داری از ذوق و سلیقه خودت حرف بزنی. انسان احتیاج دارد یک خورشی را با برنج مصرف کند، هر کسی هر خورشی را می‏‌پسندد همان خوب است. اینها را ما می‌گوییم مسائل سلیقه‌‏ای و شخصی که خوب و بد مطلق ندارد، خوب و بدش بستگی به پسند انسان دارد، هر کسی هرچه را می‏‌پسندد همان خوب است.

انسان به عقیده مذهبی نیاز دارد

در مسائل مذهبی و دینی چون آنها نمی‌خواهند به واقعیتی برای دین و نبوت اعتراف کرده باشند و قبول کنند که واقعا پیغمبرانی از طرف خدا آمده‌اند و یک راه واقعی به بشر نشان داده‌اند و سعادت بشر در این است که آن راه واقعی را طی کند، می‌گویند ما نمی‌دانیم واقع و ریشه مذهب چیست ولی همین ‏قدر می‌فهمیم که انسان بدون مذهب نمی‌تواند زندگی کند؛ یکی از شرایط زندگی انسان این است که انسان به یک موضوعی به عنوان مذهب سرگرمی داشته باشد و به عبارت دیگر یکی از سرگرمی‌های زندگی انسان مذهب است، خواه آن چیزی که به عنوان معبود گرفته خدای یگانه باشد یا انسانی به نام عیسای مسیح یا گاو یا فلز و یا چوب، فرق نمی‌کند، بنابراین نباید مزاحم افراد شد، هر کسی به ذوق و سلیقه خودش هرچه را انتخاب می‌کند همان خوب است.

ایراد ما هم همین است. ما می‌گوییم طرز تفکر شما در باب دین غلط است. آن دینی که تو می‌گویی عقیده به آن دین آزاد است، اصلا من قبولش ندارم. من دین را به عنوان یک راه واقعی برای سعادت بشر معتقدم. در راه واقعی برای سعادت بشر نباید گفت عقیده یک انسان ولو آن عقیده بر مبنای تفکر نباشد آزاد است.

عقیده آزاد یا اجباری؟

مثال دیگر: آیا شما در مسئله‌ بهداشت و یا در مسئله‌ فرهنگ هرگز می‌گویید که عقیده آزاد است؟ آیا شما هرگز این حرف را می‏‌زنید که اعتقاد هر مردمی راجع به بهداشت آزاد است؟! اگر مردم منطقه‌‏ای دلشان می‌خواهد که تراخم داشته باشند، نود درصد آنها تراخم دارند و خودشان تراخم را انتخاب کرده‌اند، شما می‌روید از آنها اجازه می‌گیرید که آیا به ما اجازه می‌دهید که تراخم شما را معالجه کنیم؟ یا از هر طریق ممکن که بتوانید ولو آنها را اغفال کنید و گولشان بزنید، ولو دست و پایشان را ببندید، تراخمشان را معالجه می‌کنید و می‌گویید من به اینها خدمت کردم، خودشان نمی‌فهمند.

مردمِ دیگر، فرهنگ را نمی‌خواهند. شما می‌روید برایشان مدرسه باز کنید، می‌آیند درِ مدرسه را می‏‌بندند و مبارزه می‌کنند. تعلیمات اجباری چه حکمی دارد؟

اعلامیه جهانی حقوق بشر چرا ضد تعلیمات اجباری قیام نمی‌کند؟ چرا نمی‌گوید بشر آزاد است و به همین جهت کسی حق ندارد تعلیمات را اجباری کند چون تعلیمات اجباری ضد آزادی بشر است؟ بر عکس، همین اعلامیه جهانی حقوق بشر در ماده 26، تعلیمات در حدود ابتدایی را اجباری می‌داند یعنی حق آزادی را از بشر در این قضیه سلب می‌کند، چرا؟ می‌گوید برای این که راه سعادت بشر است؛ غلط کرده آن که می‌گوید من می‌خواهم جهالت را انتخاب کنم، من نمی‌خواهم باسواد شوم، او نمی‌فهمد، به زور باید باسوادش کرد، به زور باید به او خدمت کرد.

اما در باب دین و مذهب این حرف را نمی‏‌زنند، برای این که چنین فرض کرده‌اند که بهداشت یا فرهنگ یک واقعیتی است و سعادت بشر در این واقعیت است اما دین یک سلیقه فردی و شخصی است، یک احتیاج درونی است، مثل یک عطشی است که انسان پیدا می‌کند که باید به وسیله‌ای تسکین پیدا کند. به قول آنها انسان نیاز به پرستش پیدا می‌کند، یک وقت در خودش احساس می‌کند که باید پرستش کند. این نیاز خودش را با یک پرستشی باید رفع کند، هرچه را پرستش کند فرق نمی‌کند، یک تقدیس و پرستشی باید بکند، هرچه شد. اینجاست که می‌گویند عقیده محترم است و فرقی میان عقیده و تفکر نمی‌گذارند.

بنابراین در اینجا دو ایراد وارد است: یکی این که دین را نباید به عنوان یک مسئله‌ سلیقه‌‏ای وجدانی شخصی از قبیل انتخاب رنگ لباس در نظر گرفت. ثانیا انتخاب دین با انتخاب رنگ لباس فرق می‌کند؛ اگر بشر یک عقیده ضد عقل انتخاب کند، آن عقیده دیگر به عقل و فکرش مجال فعالیت و پیشرفت نمی‌دهد.

کدام عقیده در اسلام آزاد است؟

خلاصه عرایض امشب ما این شد که در اسلام آزادی تفکر هست و آزادی عقیده‌ای که بر مبنای تفکر درست شده باشد هست، اما آزادی عقیده ‌ای که مبنایش فکر نیست هرگز در اسلام وجود ندارد. آن آزادی معنایش آزادی بردگی است، آزادی اسارت است، آزادی زنجیر در دست و پا قرار دادن است. بنابراین حق با انبیا بوده است نه با روشی که دنیای امروز می‌‏پسندد. حق با انبیا بوده است که این گونه زنجیرها را از دست و پای بشر می‏‌گرفتند، پاره می‌کردند و در نتیجه می‌توانستند بشر را وادار به تفکر کنند. ما می‌بینیم که اسلام از یک طرف با بت‏‌پرستی‏‌ها به آن شدت مبارزه می‌کند و از طرف دیگر به همان بت‏‌پرست می‌گوید اگر می‌خواهی خدا را بپذیری، در حالی که بت را پذیرفته‌‏ای قبول ندارم؛ باید خدا را با عقل آزاد بپذیری. وَ فِی الْارضِ ایاتٌ لِلْموقِنینَ. وَ فی انْفُسِکمْ افَلا تُبْصِرونَ‏ «1». خدا را می‌خواهی بپذیری؟ بدون تفکر قبول نیست. برو روی زمین مطالعه کن، روی مخلوقات زمین مطالعه کن، در گیاه‌ها مطالعه کن، در خلقت حیوانات مطالعه کن، در خلقت خودت مطالعه کن، در بدن و روحت مطالعه کن، در آسمان‌ها مطالعه کن. اینقدر می‌گوید راجع به توحید مطالعه کن که انسان باید عالم شود، خود به خود یک علمی به دست می‌آورد تا از مجرای علم به توحید برسد، به معاد و نبوت برسد:
انَّ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَ الْارْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِاولِی الْالْبابِ‏. ا لَّذینَ یذْکرونَ اللهَ قِیاماً وَ قُعوداً وَ عَلی‏ جُنوبِهِمْ وَ یتَفَکرونَ فی خَلْقِ‏ السَّمواتِ وَ الْارْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا سُبْحانَک فَقِنا عَذابَ النّارِ «1»
همانا در خلقت این آسمان‌ها و زمین نشانه‏‌هایی وجود دارد. بروید سراغ این نشانه‏‌های ما، بروید درباره این نشانه‌‏ها فکر کنید، اما به شرط این که لُب و مغز داشته باشید، روح داشته باشید، فکر داشته باشید. ببینید تا چه اندازه عقل و فکر انسان را آزاد می‌کند!
مطالب موجود تنها بخشی از سخنان شهید مطهری پیرامون آزادی تفکر و عقیده بود. شما خوانندگان محترم می‌توانید برای مطالعه ادامه این متن، کتاب آینده انقلاب اسلامی ایران را خریداری نموده و از تمامی مطالب این کتاب بهره‌مند شوید.

آینده انقلاب اسلامی ایران صفحه 304 الی 307

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *