بررسی واقعه کربلا از دو جنبه حماسه و جنایت

از یک نظر حادثه کربلا یک جنایت و یک تراژدی است، یک مصیبت است، یک رثاء است. این صفحه را که نگاه می‌کنیم، در آن کشتن بی‌گناه می‌بینیم، کشتن جوان می‌بینیم، کشتن شیرخوار می‌بینیم، اسب بر بدن مرده تاختن می‌بینیم، آب ندادن به یک انسان می‌بینیم، زن و بچه را شلّاق زدن می‌بینیم، اسیر را بر شتر بی‏‌جهاز سوار کردن می‌بینیم. از این نظر قهرمان حادثه کیست؟ واضح است، وقتی که حادثه را از جنبه جنایی نگاه کنیم، آن که می‌خورد قهرمان نیست، آن بیچاره مظلوم است. قهرمان حادثه در این نگاه یزید بن معاویه است، عبیدالله بن زیاد است، عمر سعد است، شمربن ‏ذی الجوشن است، خولی است و یک عده دیگر. لذا وقتی که صفحه سیاه این تاریخ را مطالعه می‌کنیم، فقط جنایت و رثاء بشریت را می‌بینیم. پس اگر بخواهیم شعر بگوییم چه باید بگوییم؟ باید مرثیه بگوییم و غیر از مرثیه چیز دیگری نیست که بگوییم. باید بگوییم:

زان تشنگان هنوز به عیوق می‌رسد

فریاد العطش ز بیابان کربلا

(دیوان محتشم)

حماسه؛ جنبه دیگر واقعه کربلا

اما آیا تاریخچه عاشورا فقط رثاء است؟ فقط مصیبت است و چیز دیگری نیست؟ اشتباه ما همین است. این تاریخچه یک صفحه دیگر هم دارد که قهرمان آن صفحه، دیگر پسر معاویه نیست، پسر زیاد نیست، پسر سعد نیست، شمر نیست. در آنجا قهرمان حسین است. در آن صفحه، دیگر جنایت نیست، تراژدی نیست، بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلی حقیقت و انسانیت است، تجلی حق‌پرستی است. آن صفحه را که نگاه کنیم، می‌گوییم بشریت حق دارد به خودش ببالد. اما وقتی صفحه سیاهش را مطالعه می‌کنیم می‌بینیم که بشریت سرافکنده است و خودش را مصداق آن آیه می‌بیند که می‌فرماید: «قالوا اتَجْعَلُ فیها مَنْ یفْسِدُ فیها وَ یسْفِک الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِک وَ نُقَدِّسُ لَک» «سوره بقره، آیه 30». مسلّماً جبرئیل امین در مقابل اعلام خدا که فرمود: «انّی جاعِلٌ فِی الْأرْضِ خَلیفَةً» «سوره بقره، آیه 30» سؤالی نمی‌کند، بلکه آن دسته از فرشتگان که فقط صفحه سیاه بشریت را می‌دیدند و صفحه دیگر آن را نمی‏‌دیدند، از خدا این سؤال را کردند که آیا می‌خواهی کسانی را در زمین قرار دهی که فساد کنند و خونها بریزند؟ و خدا در جواب آنها فرمود: «انّی اعْلَمُ ما لا تَعْلَمونَ» «سوره بقره، آیه 30» من چیزی را می‌دانم که شما نمی‌دانید.
آن صفحه صفحه‌‏ای است که ملک اعتراض می‌کند، بشر سرافکنده است، و این صفحه صفحه‏‌ای است که بشریت به آن افتخار می‌کند. چرا باید حادثه کربلا را همیشه از نظر صفحه سیاهش مطالعه کنیم و چرا باید همیشه جنایتهای کربلا گفته شود؟ چرا همیشه باید حسین بن علی از آن جنبه‏‌ای که مورد جنایت جانیان است مورد مطالعه ما قرار بگیرد؟ چرا شعارهایی که به نام حسین بن علی می‌دهیم و می‌‏نویسیم، از صفحه تاریک عاشورا گرفته شود؟ چرا ما صفحه نورانی این داستان را کمتر مطالعه می‌کنیم، درحالی که جنبه حماسی این داستان صد برابر بر جنبه جنایی آن می‏چربد و نورانیت این حادثه بر تاریکی آن خیلی می‏چربد. پس باید اعتراف کنیم که یکی از جانی‌های بر حسین بن علی ما هستیم که از این تاریخچه فقط یک صفحه‏‌اش را می‌خوانیم و صفحه دیگرش را نمی‌خوانیم. جانی‌های بر امام حسین آنهایی هستند که این تاریخچه را از نظر هدف منحرف کرده و می‌کنند.
حسین را یک روز کشتند و سر او را از بدن جدا کردند، اما حسین که فقط این تن نیست، حسین که مثل من و شما نیست؛ حسین یک مکتب است و بعد از مرگش زنده‌تر می‌شود. دستگاه بنی امیه خیال کرد که حسین را کشت و تمام شد، ولی بعد فهمید که مرده حسین از زنده حسین مزاحم‌تر است، تربت حسین کعبه صاحبدلان است. زینب هم به یزید همین را گفت، گفت: اشتباه کردی، «کدْ کیدَک وَ اسْعَ سَعْیک، ناصِبْ جَهْدَک، فَوَاللهِ لا تَمْحو ذِکرَنَا وَلا تُمیتُ وَحْینا» «1» هر نقشه‏‌ای که داری به کار ببر ولی مطمئن باش تو نمی‌توانی برادر مرا بکشی و بمیرانی؛ برادر من زندگی‌اش طور دیگر است، او نمرد بلکه زنده‌تر شد.

مطالب موجود تنها بخشی از سخنان شهید مطهری پیرامون واقعه کربلا بود. شما خوانندگان محترم می‌توانید برای مطالعه ادامه این متن، نسبت به خرید کتاب حماسه حسینی، جلد اول اقدام نموده و از تمامی مطالب این کتاب بهره‌مند شوید.
حماسه حسینی، جلد 1 / صفحه 19 الی 21

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *