جلسات اصحاب چهارشنبه

دکتر مهدی محقق: ديگر از جاهایی که مستمراً ديدار مرحوم شهيد مطهری دست می‌داد، در مجلس ناهاری بود که روزهای چهارشنبه در دفتر مرحوم احمد راد، مستوفی مدرسه سپهسالار در تالار زير ساعت تشکيل می‌شد. در اين مجلس، نخست شماری چند از همکاران فرهنگی راد همچون احمد آرام، علي­محمد عامری، حسن مبرهن، سيدمحمد فرزان، حبيب يغمایی، سيدمحمد محيط طباطبایی دور هم جمع می‌شدند و به تدريج افرادی هم مانند دکتر محمد معين، مجتبی مينوی، احمد مهدوی دامغانی،‌ سيدجعفر شهيدی، سيدعلی موسوی بهبهانی، غلامحسين يوسفی، محمد وحيد مازندرانی، ابراهيم تيموری و حسين خديو جم به آنان پيوستند. و چون اين مجمع در مدرسه سپهسالار بود، برخی از روحانيون که در آن مدرسه یا دانشکده معقول و منقول – که مجاور آن بود – درس می‌دادند، به جمع اضافه شدند. از جمله: مرحوم شهيد مطهری، شيخ محمدعلی حکيم و شيخ عبدالله نورانی، و برخی هم مانند مرحوم سيدمحمدکاظم عصار و شيخ حسينعلی راشد ساعتی را می‌ماندند و برای ناهار به منزل خود می‌رفتند.

مرحوم مطهری از شرکت کنندگان مرتب و علاقه‌مند به اين مجلس بود؛ زيرا اطلاعات علمی و فرهنگی اين افراد و گزارش و اخباری که هر يک از کار و بار خود و آگاهی‌­هايی که از فرهنگ و دانشگاه می‌دادند، برای ايشان جالب و جاذب بود. من از سال 1337 تا 1357 در اين مجلس علمی که حاضران آن به عنوان «اصحاب چهارشنبه» خوانده می‌شدند، شرکت می‌کردم. پس از انقلاب چند ماهی هم به اصرار متولی جديد مدرسه، آيت­‌الله امامی کاشانی، اين مجلس در مدرسه سپهسالار تشکيل شد، که يک چهارشنبه هم مرحوم خديو جم مژده داد که امام جمعه تهران (مقام معظم رهبری) در جمع ما حضور خواهند يافت، که در آن مجلس مفاوضاتی ميان معظم ‌له و دکتر سيدجعفر شهيدی، استاد محيط طباطبایی و سايرین درباره پاره‌ای از مسائل علمی و تاريخی و ادبی رد و بدل شد. مرحوم مطهری پس از انقلاب فرصت شرکت مستمر را در آن مجلس نداشتند و آن مجلس هم پس از بيماری مرحوم احمد ‌راد چند بار در منزل اعضای گروه تشکيل شد و سپس متوقف گرديد.

من که در طی آن ايام مسافرت‌های متعددی به کشورهای خارجی برای تدريس و شرکت در مجامع علمی داشتم، هميشه مورد پرسش مرحوم مطهری قرار می‌گرفتم. ايشان درباره وضع علمی آن کشور‌ها و استادان و دانشمندان آن ديار جويا می‌شدند و از من خواسته بودند که اگر برخی از آنان به ايران می‌آيند و يا از ايران می‌گذرند، ترتيب ديدار برای ايشان آماده سازم. تا آنجا که به خاطر دارم، پروفسور «پانيکار» فيلسوف بزرگ هندی و پروفسور «کليبانسکی» رئيس «مجمع بين‌المللی فلسفه در قرون وسطی» و پروفسور «ايزوتسو» فيلسوف و قرآن‌­شناس ژاپنی و پروفسور «لندلت» استاد تصوف اسلامی از سوئيس و پروفسور «معن‌ زياده» رئيس بخش فلسفه در دانشگاه لبنان، در جمع اصحاب چهارشنبه به تفاريق حاضر شدند و مرحوم مطهری با ترجمانی من با آنان گفت و شنودهای سازنده ‌و ارزنده‌­ای داشت[1].

 

جلسات اصحاب جمعه

مهندس عزت­‌‌‌‌الله سحابی: محفل دومی که از سال 1331 به آن راه پیدا کردیم، مجلسی بود از افرادی که مجموعاً به «اصحاب جمعه» معروف شدند و عبارت بودند از مرحومان مرتضی مطهری، سیدصدرالدین جزایری، سبط‌­الشیخ، حاج آقا باقر قمی برادر حاج آقا حسن قمی، حسین مزینی معاون وزارت کشاورزی وقت، علامه طباطبایی (به طور نامرتب)، مهندس شکیب‌­نیا، مهندس معین­‌فر و اینجانب.

در این محفل مرحوم مطهری گوینده اصلی بود و کتاب «ماتریالیسم دیالکتیک» ارانی را می­خواند و سطر به سطر و نکته به نکته از نظر فلسفه اسلامی، بخصوص فلسفه ملاصدرا پاسخ و توضیح می­داد. مجموع نکات آقای مطهری هم مبتنی بر چهار مقاله از علامه طباطبایی بود که به طور فشرده و فنی نوشته شده بود و آقای مطهری آن‌ها را باز و تشریح فلسفی می‌­کرد. ما در این مجلس، کاملاً شنونده بودیم و حرفی برای گفتن نداشتیم و تنها استفاده می‌­کردیم. تمام مطالب این جلسات بعدها توسط خود مرحوم مطهری جمع­آوری و تدوین و به صورت پاورقی‌­های کتاب باارزش «روش رئالیسم» که متن آن همان اصل مقالات مرحوم علامه بود، گرد آمد[2].

 

ارتباط مستمر با طیف‌های مختلف

استاد محمدرضا حکیمی: رابطه دوستانه اینجانب با شهید مطهری عمیق و استوار بود. یک بار ایشان به من گفت: با اینکه من از شما چند سال زودتر به تهران آمده‌ ­ام، لیکن به اندازه شما با طیف‌­های مختلف روشنفکری تماس نیافته­ ام. می­‌خواهم تماسم را با برخی از روشنفکران بیشتر کنم. شما برای این کار اقدام کنید.

من به رعایت تناسب، نخست مرحوم دکتر حمید عنایت را در نظر گرفتم و موضوع را با ایشان در میان گذاشتم. دکتر عنایت از این امر استقبال کرد و چند تن را شبی در منزل خویش به شام دعوت کرد. من و شهید مطهری هم رفتیم و ایشان و حاضران با هم آشنا شدند. من دیگر فرصت حضور در آن جلسات بخصوص را پیدا نکردم. بعدها روزی دکتر عنایت گفت: آقای مطهری حدود یک سال در جلسات ما حاضر شدند. حاضران از ایشان درباره فلسفه اسلامی (از جمله مطالب «شرح منظومه» سبزواری) سؤال و استفاده می­کردند و ایشان مباحثی از فلسفه غرب را با ما در میان می­‌گذاشتند. از جمله مهمانان آن شب که یادم مانده است، مرحوم منوچهر بزرگمهر بود[3].

 

اشراف بر جریان‌های فکری و فرهنگی

استاد محمدرضا حکیمی: یکی از دوستان که مدیر مؤسسه مطبوعاتی‌اي بود که سال­‌ها مرحوم مطهری با آن مؤسسه همکاری داشت، می­‌گفت: بسیار می‌­شد که مرحوم مطهری تلفن می­‌کرد و می­‌گفت: در روزنامه خوانده که فلان مؤسسه نشر یا فلان ناشر (از انواع ناشران و مؤسسه­‌های گوناگون نشر) کتابی به این نام منتشر کرده­ است، آن را برای من بخرید. و من تعجب می‌­کردم که یک عالم دینی، این گونه کتاب­‌ها را می­‌خواهد چه کند؟[4]

عضویت در انجمن «متاع»

مهندس عزت‌­الله سحابی: در آن زمان [بعد از کودتای 28 مرداد سال 32] به جز انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران، انجمن اسلامی دیگری وجود نداشت. ما در زندان تصمیم گرفتیم که علاوه بر آن، در سایر شهرهایی که دانشگاه وجود داشت، انجمن اسلامی دانشجویان تشکیل دهیم، همچنین در سایر صنوف نظیر مهندسین و پزشکان و معلمین و بانوان و غیره نیز انجمن اسلامی تشکیل دهیم، و این برنامه‌­ها برای بعد از آزادی از زندان در نظر گرفته شد…

بعد از آزادی از زندان، کمتر به فعالیت در درون نهضت مقاومت پرداختم و بیشتر به دنبال اجرای تصمیمی که با مهندس بازرگان در زندان گرفته بودیم یعنی تأسیس جمعیت­‌های غیرسیاسی صنفی بودم. اولین جمعیت­ که در حقیقت هسته مرکزی آن انجمن‌­های مورد نظر بود، متشکل از آقایان مهندس بازرگان، شهید مطهری، مهندس تاج، مهندس کتیرایی و آقای حاج کاظم طرخانی و دکتر کاظم یزدی بود. این هسته که نام «مکتب تربیتی اجتماعی عملی» با نماد اختصاری «متاع» داشت، سال‌­های متمادی برقرار و فعال بود ولی همچنان مخفی بود تا اردیبهشت سال 1358 یعنی بعد از انقلاب که مصادف شد با ترور شهید مطهری و پس از آن به علت تشکیل انجمن‌­های اسلامی متنوع و مختلف که با ما هماهنگی نداشتند، تعطیل گردید[5].

 

من ساخته انجمن­ های اسلامی هستم

مهندس مصطفی کتیرایی: «متاع» مخفف کلمات «مکتب تربیتی اجتماعی عملی» و هدف آن انجام یک سری فعالیت‌­های اجتماعی بود که شکل سیاسی نداشت، اما شکل مذهبی داشت. فعالیت­‌های آن غیرعلنی بود و اساسنامه آن هم مکتوب نشد. حتی اعضای متاع هم که گردانندگان این تشکل بودند، تقریباً مخفی و ناشناخته بودند. بعد از انقلاب در پی مصاحبه­‌های مختلفی که انجام شد، یک عده از اعضای سرشناس متاع شناخته شدند که مهمترین آنها آقای مهندس بازرگان، آقای مطهری، حاج کاظم حاج طرخانی، مهندس سحابی و آقای مهندس تاج بودند.

کار این مؤسسه انجام یک سلسله فعالیت‌­های اجتماعی، بدون سروصدا و حتی بدون نام بود و خیلی هم در این راه موفق شد. مثلاً شرکت انتشار، شرکت قلم، انجمن اسلامی مهندسین، انجمن اسلامی پزشکان، انجمن اسلامی معلمین، همه حاصل مؤسسه متاع بودند و خودشان هم نمی­‌دانستند که چه کسی بنیان­‌گذار و مؤسس آن‌هاست.

نه تنها آقای مطهری، که آقای بهشتی، آقای موسوی اردبیلی، آقای باهنر، آقای خامنه‌­ای، آقای مهدوی کنی و یک عده از اساتید دانشگاه با انجمن اسلامی مهندسین همکاری داشتند. آقای مطهری بارها گفته بود که من ساخته انجمن­‌های اسلامی، بخصوص انجمن اسلامی مهندسین هستم؛ چون در این جلسات، بحث آزاد بود و دیگران از ایشان به عنوان یک مدافع ایدئولوژی و احکام اسلامی ایراد می­‌گرفتند و حتی در مواردی با بی­‌پروایی به آراء ایشان حمله می­‌کردند. ایشان می‌رفت و مطالعه می‌­کرد و پاسخ آنها را می­‌داد و در نتیجه بخشی از آثاری که از ایشان باقی ماند، حاصل همان بحث­‌ها و چالش‌­ها بود[6].

 

یکی شدن با محافل روشنفکری مذهبی

دکتر سیدمحمدمهدی جعفری: شهید مطهری در مشهد و سپس قم درس خوانده بودند. شاگرد بزرگانی مثل آیت‌­الله بروجردی، علامه طباطبایی و امام خمینی بودند. بعد که به تهران آمدند، خیلی علاقه‌­مند بودند که با مجامع روشنفکری مذهبی تماس بگیرند. آشنایی من با مرحوم مطهری در سال 1340 و در تهران صورت گرفت. در آن ایام شهید مطهری با محافل روشنفکری مذهبی کاملاً یکی شده بود و با آنان همکاری و همفکری داشت. من در اغلب این جلسات شرکت می­‌کردم. آقای مطهری را برای اولین بار در یکی از همین جلسات دیدم[7].

 

شرکت در جلسات انجمن اسلامی دانشجویان

دکتر سیدمحمدمهدی جعفری: انجمن اسلامی دانشجویان برای بالا بردن سطح آگاهی اعضای خود کلاس­‌هایی در زمینه مسائل اعتقادی برگزار می­‌کرد. در همان سال 40 ما در تهران چندین کلاس درس در سطح بسیار عالی داشتیم که متفکرین و نویسندگان برجسته آن کلاس‌­ها را اداره می‌­کردند. بزرگوارانی مثل شهید مرتضی مطهری، علامه محمدتقی جعفری تبریزی، دکتر گلزاده غفوری و… . شهید مطهری اخلاق اسلامی درس می‌­دادند. کلاس­‌ها در منازل افراد برگزار می‌­شد، غالباً در منزل خود استاد و گاهی هم در محل کارشان، یعنی ما دانشجویان اغلب می­‌رفتیم منزل این بزرگان.

درس اخلاق شهید مطهری بیشتر اخلاق عملی و ارشادی بود. چون می­‌دیدند جوان­‌ها ممکن است تندروی‌­هایی داشته باشند و یا احیاناً برخی مسائل اخلاقی و عملی را رعایت نکنند و در ایمان مذهبی­شان راه درست را طی نکنند، اخلاق درس می­‌دادند و در درس­‌های خود، ما جوانان را به حفظ تعادل در زندگی و رفتار روزمره راهنمایی می­‌کردند که بسیار هم مفید و مؤثر بود[8].

 

معاشرت با دکتر حسابی

مهندس ایرج حسابی: مرحوم حسابی با مرحوم مطهری، مرحوم جعفری، دکتر پارسا، دکتر خادمی و دکتر قريب (پدر زمين‌شناسی ايران) پيوسته معاشر بودند. اينجا در اتاق دکتر حسابی، مرحوم مطهری کنار دست ايشان می‌نشستند، مرحوم علامه جعفری آن طرف و دکتر قريب آن طرف‌تر. به اين می‌گويند وحدت حوزه و دانشگاه. گاهی هم مرحوم ابوالقاسم حالت، طنزپرداز و شاعر و مرحوم فريدون مشيری هم می‌آمدند. من می‌خواهم ريشه عظمت فرهنگ در ايران و درک اين بزرگواران را عرض کنم. از همه جالب‌تر، حضور مرحوم شهبازی در اين جلسات است. ايشان روده فروش بود و چهل سال تمام، در روزهای جمعه، روزی يک ساعت «مثنوی» را تفسير می‌کرد. تصورش را بکنيد! آقای مطهری يک طرف، آقای جعفری طرف ديگر و آقای دکتر در طرف ديگر نشسته باشند و يک روده فروش تفسير «مثنوی» بگويد[9].

 

نگارش نامه به راسل

مهندس ایرج حسابی: روزهای جمعه همه آقايان در ساعت 9 تا 15/9 به جلسه آن روزها می‌رسيدند، ولی مرحوم مطهری و علامه جعفری ساعت 7 صبح می‌آمدند و با دکتر حسابی صحبت می‌کردند که با کدام دانشمند بين‌المللی صحبت و او را با اسلام آشنا کنند و يک شناخت جهانی را پايه‌گذاری نمايند. مرحوم مطهری و علامه جعفری و آقای دکتر با هم نامه‌هايی را برای برتراند راسل می‌نوشتند و حدود دو سال نامه‌هايی را ارسال کردند تا از او جواب بگيرند[10].

 

تلاش برای توجه دادن شخصیت­‌های علمی به قرآن

مهندس ایرج حسابی: مرحوم مطهری هر جمعه که تشريف می‌آوردند، نکته‌ای را از قرآن مطرح می‌کردند و می‌گفتند: در مورد آن، نکته‌ای را مطرح کنيم که نشاط آفرين باشد و عشق و علاقه به قرآن را زياد کند. مرحوم مطهری می‌خواستند نسبت به قرآن در ديگران ايجاد علاقه کنند. از متن قرآن مسابقه درمی‌آوردند و به آقايان اساتيد دانشگاه شرکت­کننده در جلسه می‌گفتند: در اين مسابقه شرکت کنيد[11].

 

نقش درجه یک در محیط روشنفکری تهران

حضرت آیت‌الله خامنه­‌ای: در تهران و در محيط روشنفکری موجود آن روز تهران، ‌مرحوم مطهری عميق‌ترين، عالم‌ترين و منطقی‌ترين فردی بود که ما می‌شناسيم. از همه کسانی که در اين شيوه انديشه روشنفکرانه اسلامی کاری کردند و زحمتی کشيدند و خدمتی کردند، مرحوم مطهری عالم‌تر و فاضل‌تر و عميق‌تر بود. علاوه بر اين که آدم فاضل و عميقی بود، بسيار هم پرکار بود؛ يعنی آدمی نبود که بنشيند تا يک وقتی پيش بيايد و يک کاری انجام بدهد. مرتب مشغول کار بود؛ هم می‌نوشت، هم سخنرانی می‌کرد. نوشته­‌های ايشان و سخنرانی­‌های ايشان هر دو مثل درس بود. خوب شما کسی را فرض کنيد، با يک انديشه متين و عميق، با انگيزه بازشناسی اسلام و با برخورداری از ابزار بيان و قلم و در يک محيط مستعد و آماده‌­ای مثل آن روز تهران قرار بگيرد، طبيعی است که نقش بسيار مؤثری داشته باشد. البته ديگران هم بودند و نقش ديگران را نديده نمی‌گيريم، اما نقش مرحوم مطهری به نظر من نقش درجه يک بود[12].

 


[1]– همان، ص 10-8 .

[2]– نیم قرن خاطره و تجربه، ص 129.

[3]– سپیده باوران، ص 102-101.

[4]– همان، ص 79.

[5]– نیم قرن خاطره و تجربه، ص 187-186.

[6]– کتاب ماه فرهنگی تاریخی یادآور، سال سوم، شماره ششم، هفتم و هشتم، تابستان، پاییز، زمستان 1388 و بهار 1389، ص 158.

[7]– همگام با آزادی، ج 1، ص 84.

[8]– همان، ج 1، ص 83-82.

[9]– ماهنامه شاهد یاران، شماره 5 و 6، فروردین و اردیبهشت 1385، ص 66.

[10]– همان، ص 67.

[11]– همان.

[12]– مصلح بیدار، ج 1، ص 288.