نصیحت فداییان به پرهیز از تندروی
حجتالاسلام دوانی: در ماجرای تهاجم بعضی از طلاب حوزه به تحريک اطرافيان مرحوم آيتالله بروجردی به جمعيت فدایيان اسلام در مدرسه فيضيه و مضروب ساختن آنها، بنده که با شهيد نواب صفوی (رهبر فدایيان اسلام) و شهيد سيدعبدالحسين واحدی (مرد شماره 2 فدایيان) سابقه ديرين، و با شهيد واحدی نسبت سببی داشتم، شب بعد از واقعه که به ديدن آنها رفته بودم، آقای مطهری را نزد آنها ديدم. شهيد مطهری هم با يکی دو نفر به ديدن آنها آمده بود.
نواب صفوی شب واقعه در قم نبود، تهران بود. در آخر همان شب يا شب بعد خود را به قم رسانيد و ما همان شب، او را در منزل تقوی شميرانی (از اعضای فداييان) واقع در اوايل کوچه مقابل کوچه ارک منشعب از خيابان ارم ملاقات کرديم. واحدی و آقا سيدهاشم حسينی تهرانی و آقا سيدمحمد (برادر کوچک واحدی) همگی زخمی شده بودند و با سرهای باند بسته حضور داشتند. خانه هم، حکم خانه تيمی داشت و هر کسی را راه نمیدادند.
استاد شهيد مطهری با فداييان اسلام و افکارشان هماهنگ بود. بارها از شهيد نواب میشنيدم که با احترام از آقای مطهری ياد میکرد و از احوال او جويا میشد يا مطلبی را از وی نقل میکرد که بيشتر جنبه راهنمايی و نصيحت آنها را داشت.
آن شب شهيد مطهری پس از شنيدن گلههای فداييان از مرحوم آيتالله بروجردی – که کار به آنجا رسيده بود- گفت: آقای نواب! ببينيد برادر! کوتاهی از خود شما شد. تصديق کنيد که شما آقايان، خيلی عصبانی هستيد. با خشم و غضب و عصبانيت که نمیشود کار کرد. روايت داريم که «الغضب نوع من الجنون لأن صاحبه بعده يندم.» حديث معلّل است، علت هم در خود حديث هست: غضب يک نوع جنون است، زيرا دارنده آن پس از آن پشيمان میشود. چرا شما کاری بکنيد که به اينجا برسد؟ نبايد با آقای بروجردی طرف شويد، وظيفه نداريد.
واحدی و آقا سيدهاشم ساکت بودند. نواب سخنان شهيد مطهری را تصديق میکرد و آرام به هرچه او میگفت گوش میداد. استاد شهيد مطهری از جمله خطاب به مرحوم نواب صفوي گفت: آقاي نواب! در حسن نيت و شور دينی و پاکی هدف شما و رفقايتان شکی نيست، ولی ببينيد اين اعلاميه که در آن خطاب به آقای بروجردی نوشتهايد: «گمان نمیکنيم غيرت دينی شما کمتر از حاج آقا حسين قمی باشد» دستاويز افراد مغرض شده و کارتان به آنجا کشيده که بايد در فيضيه به رفقای شما حمله کنند و اين طور مضروب شوند. اگر شما بيشتر فکر میکرديد و در يک جو آرام و به دور از شور جوانی و احساسات زياد اقدام مینموديد، قطعاً کار به اينجا نمیرسيد.
شهيد نواب به خود میپيچيد و ضمن قبول نصايح شهيد مطهري، نمیخواست سخنی بگويد که واحدی و آقا سيدهاشم خجل شوند؛ چون آنها بودند که آن اعلاميه را با شتاب و بدون مشورت با او چاپ و منتشر کردند و دستاويزی برای مضروب شدن آنها گرديد.
البته آنها هم سخنانی داشتند که امروز درست به ياد ندارم، ولی جمعاً خود را در آن واقعه مسئول میدانستند. شهيد مطهری هم روی طرف شدن آنها با آيتالله بروجردی و تندرویهايی در اين خصوص تکيه داشت.
استاد شهيد مطهری تا آنجا که به ياد دارم، تا آخر هم به ياد فداييان بود، ولي مثل خود من، جوانيها و تندرویهای آنها مخصوصاً تندرویهای شهيد واحدی را نمیپسنديد. میديدم يا میشنيدم که در هر فرصت در قم و تهران به ديدن آنها میرفت و از حالشان جويا میشد. آنها نيز همان احترام را براي او قائل بودند.
دور نيست که نرمش بعدی فداييان و تشکيل جلسات بيان مسائل شرعی از روی رساله مرحوم آيتالله بروجردی و ترک تندرویهای گذشته که در کار و کادر فداييان ديده شد، تا حدی از همان نصايح استاد شهيد مطهری سرچشمه گرفته بود، که هم آنها برای استاد احترام زياد قائل بودند و هم آن شهيد علم و دين آنها را رها نکرد[1].
نصیحت و ارشاد نواب صفوی
محمدتقی مطهری؛ برادر استاد: در قم استاد سعی میکرد زياد وارد مباحث سياسی نشود. مخصوصاً به مسائلی که با حوزه برخورد داشت، نمیپرداخت؛ چون روش آيتالله بروجردی خيلی محتاطانه بود و ايشان هم خيلی جانب مرحوم آيتالله بروجردی را نگاه میداشت و بسيار به ايشان علاقهمند بود.
يک بار در بحبوحه فعاليتهای فداييان اسلام، افراد نابابی وارد جمع آنها شدند و فداييان را هم بدنام کردند. آيتالله بروجردی هم خيلی به آنها بدبين شد. استاد سعی میکرد نقش مصلح را بازی کند و مرحوم نواب صفوی را خيلی نصيحت و ارشاد میکرد[2].
تلاش برای آشتی دادن فداییان با آیت الله بروجردی
آیتالله محمد واعظ زاده خراسانی: مرحوم مطهری که طبيعتاً از هواخواهان اقدام حادّ و انقلابی بود، با کليه گروههای اصلاحطلب از جمله فدایيان اسلام در ارتباط بود و به طور نامحسوس با آنان همفکری و ايشان را راهنمايی میکرد و در آن جريانها نقش داشت. خود او در آن ايام به من فرمود: بسيار سعی کردم فدایيان اسلام را با آقای بروجردی آشتی دهم و موجبات کدورت را مرتفع سازم ولی توفيق نيافتم[3].
[1]– خاطرات من از استاد شهید مطهری، ص 43-40.
[2]– پارهای از خورشید، ص 87.
[3]– یادنامه استاد شهید مطهری، ص 340.