مادر استاد مطهری به نقل از همسر ايشان: زمانی که مرتضی را هفتماهه آبستن بودم، شبی از شبها در عالم خواب مشاهده کردم محفلی نورانی و مجلسی روحانی برقرار است. تمام زنان اهل محل در مسجد محله اجتماع کرده بودند، ناگاه ديدم آن مجلس جلوه و فروغ فزونتری يافت. بانوی مقدس و محترمی که مقنعه بر سر داشت وارد گرديد. دو زن نيز وی را همراهی میكردند. آن خانم به همراهان توصيه مینمود گلاب بپاشند. چون نوبت به من رسيد، جملهای بر زبان جاری ساخت که شگفتی حاضران و خصوصاً اعجاب مرا برانگيخت؛ زيرا اظهار داشت: سه مرتبه گلاب بپاشيد! با خود زمزمه نمودم: چرا درباره ديگران يک بار گلاب کفايت میکند اما در مورد من بايد سه بار تکرار شود؟ اين تصور به ذهنم خطور کرد که شايد در قلبم غبار کدورت و تاريکی وجود دارد و شايد به اين عمل، آن سياهیها زدوده شوند. اين پندار آرامش را از من سلب کرد و از اين جهت با نگرانی و هيجان از آن بانوی بانوان دليل اين برنامه را جويا شدم. او با شادمانی و نشاط پاسخ داد: به خاطر آن جنينی که در رحم شماست چنين کاری لازم بود. او آيندهای درخشان خواهد داشت و به جامعه اسلامی خدمات عظيم و سترگی خواهد نمود[1].
[1]– غلامرضا گلی زواره، خانه حکمت و محبت؛ نگاهی به محیط پرورش و رفتار خانوادگی متفکر شهید استاد مرتضی مطهری، پیام زن، سال هفتم، شماره 74، اردیبهشت 1377، ص59-54.