پدر استاد مطهری از شخصيتهايی بود که در استان خراسان و ساير نقاط مورد تکريم و احترام همه طبقات اجتماع قرار داشت. نامش شيخ محمدحسين و تحصيلات علوم اسلامی را در نجف اشرف به پايان رسانده بود. او پس از مدتها اقامت در کشورهای عراق، عربستان و مصر به زادگاهش فريمان بازگشت و عمر خويش را وقف ترويج دين و ارشاد مردم ساخت. آن بزرگوار مردی با اخلاص و پرهيزکار و عارف بود. در تقوا و عمل صالح، فردی نمونه و در دوری از معاصی به درجاتی نائل شده بود. او در آذرماه سال 1350 به رحمت ايزدی پيوست. مزار پدر استاد مطهری در کنار مادر ایشان در قبرستان کنار خواجه اباصلت در نزدیکی مشهد قرار دارد.
محمدتقی مطهری؛ برادر استاد: پدرم که سومين پسر خانواده بود، شيخ محمدحسين نام داشت. ايشان در زمان مرحوم آخوند خراسانی برای تحصيل از فريمان به نجف میرود. او میگفت: در تشیيع جنازه مرحوم ميرزای شيرازی در سال 1312حضور داشتم.
پدرم فوت مرحوم شيخ جعفر شوشتری را نيز به خوبی به خاطر داشت که معروف بود که از طرف حضرت اباعبدالله(ع) به وی عنايتی شده بود و منبرهای مؤثری میرفت به طوری که مردم را منقلب میکرد. حتی مرحوم ميرزای شيرازی بزرگ هم گاهی پای منبر ايشان مینشست. پدرم در زهد و تقوی کمنظير بود و در تمام عمر يک دروغ نگفت.
وقتی در زمان رضاخان شخصی برای تعيين نام خانوادگی به فريمان میرود با ديدن چهره نورانی پدر، نام «مطهری» را برای ايشان برمیگزيند.
در حادثه مسجد گوهرشاد وقتی پدر استاد را دستگير کردند، در بازجويیها حقيقت را گفته بود اگرچه به ضررش تمام شد، به گونهای که وقتی رئيس شهربانی به او میگويد: «شيخ! تو يا خيلی زرنگی که ما تو را درک نمیکنيم يا واقعاً خيلی در گفتارت صادقی، زيرا آنچه گفتهای به ضرر توست.» ایشان در پاسخ میگويد من دروغ نمیگويم. هر چه بوده عين جريان را در متن بازجويی نوشتهام.
او از پذيرش وجوه شرعی خودداری میکرد و مخالف اين کار بود، اگرچه به لحاظ مادی در تنگنا زندگی میکرد. و چون در زمان قاجار و اوايل رضاخان محضر نبود، ايشان برای مردم سند ازدواج نوشته، حقالزحمه میگرفت و گذران زندگی میکرد. ايشان در بيش از 50 سال فقط 450 طلاق داشت ولی حدود بیست هزار ازدواج ثبت کرد.
از پدر استاد حدود هزار بيت شعر به زبان فارسی موجود است که اين اشعار در جواب شخصی است که اشعاری بر ضد مذهب جعفری سروده است.