اباعبدالله علیه السلام در روز عاشورا شعارهای زیادی داده است که در آنها روح نهضت خودش را مشخص کرده که من برای چه میجنگم، چرا تسلیم نمیشوم، چرا آمدهام که تا آخرین قطره خون خودم را بریزم؟ و متأسفانه این شعارها در میان ما شیعیان فراموش شده و ما شعارهای دیگری به جای آنها گذاشتهایم که این شعارها نمیتواند روح نهضت اباعبدالله را منعکس کند.
ائمّه ما یکی پس از دیگری آمدند و دستور دادند که عاشورا را باید زنده نگه داشت، مصیبت حسین نباید فراموش شود، این مکتب باید زنده بماند. هر سال که محرم و عاشورا پیدا میشود، شیعه باید آن را زنده نگه دارد. عاشورا شعار شیعه شده است. شیعه باید بتواند جواب بدهد وقتی در مقابل یک سنّی، و بالاتر در مقابل یک مسیحی یا یک یهودی یا یک لامذهب قرار گرفت و او گفت: شما در این روز عاشورا و تاسوعا که تمام کارهایتان را تعطیل میکنید و میآیید در مساجد جمع میشوید، دسته راه میاندازید، سینه میزنید، زنجیر میزنید، داد میکشید، فریاد میکشید، چه میخواهید بگویید؟ حرفتان چیست؟ باید بتوانید بگویید ما حرفمان چیست.
اباعبدالله نیامد فقط بجنگد تا کشته شود و حرفش را نزند. حرف خودش را زده است، هدف و مقصد خودش را مشخص کرده است.
باید دید شعارهای حسین بن علی در روز عاشورا چیست. همین شعارها بود که اسلام را زنده کرد، تشیع را زنده کرد و پایه دستگاه خلافت اموی را چنان متزلزل کردکه چنانچه نهضت اباعبدالله نبود، بنی عباس اگر پانصد سال خلافت کردند، حزب اموی- که به قول عبدالله علائینی و خیلی افراد دیگر با برنامه آمده بود تا بر سرنوشت کشورهای اسلامی مسلط شود- شاید هزار سال حکومت میکرد. با چه هدفی؟ هدف برگرداندن اوضاع به ماقبل اسلام، احیای جاهلیت ولی در زیر سِتار و پرده اسلام. شعارهای اباعبدالله بود که این پردهها را پاره کرد و از میان برد.
ما در عاشورا دو نوع شعار میبینیم. یک نوع شعارهایی است که فقط معرّف شخص است و بیش از این چیز دیگری نیست. ولی شعارهای دیگری است که علاوه بر معرفی شخص، معرّف فکر هم هست، معرّف احساس است، معرّف نظر و ایده است، و اینها را ما در روز عاشورا زیاد میبینیم. هر دو نوع شعار را میبینیم. اما شعارهای خود اباعبدالله، خود داستان مفصلی است که همه آن را نمیتوانم در این یک جلسه برای شما عرض بکنم.
شعارهای اباعبدالله علیه السلام
اباعبدالله در مقام افتخار، خیلی تکیه میکرد روی پدرش علی مرتضی. البته به اعتبار جدّش هم افتخار میکرد (آن که جای خود دارد) ولی مخصوصاً به پدرش علی مرتضی افتخار میکرد، با اینکه آنها که در آنجا بودند دشمنان علی بودند ولی مدّعی بودند که ما امت پیغمبر هستیم. امام حسین کوشش داشت که افتخارش را به علی مرتضی رسماً بیان کرده باشد.
اشعاری که اباعبدالله در روز عاشورا خواندهاند، خیلی مختلف است؛ با آهنگهای مختلف سروده شده است که بعضی از آنها از خود اباعبدالله و بقیه از دیگران است و ایشان استشهاد کردهاند، مثل اشعار معروف فَرْوَة بن مُسَیک که سراپا حماسه است.
یکی از اشعاری که اباعبدالله در روز عاشورا میخواند و آن را شعار خودش قرار داده بود، این شعر بود (مخصوصاً یک مصراع آن):
الْمَوْتُ اوْلی مِنْ رُکوبِ الْعارِ
وَالْعَارُ اوْلی مِنْ دُخولِ النّارِ « مقتل الحسین مقرم، ص 345»
نزد من، مرگ از ننگ ذلت و پستی بهتر و عزیزتر و محبوبتر است. اسم این شعار را باید گذاشت شعار آزادی، شعار عزت، شعار شرافت؛ یعنی برای یک مسلمان واقعی، مرگ همیشه سزاوارتر است از زیر بار ننگ ذلت رفتن. مردم دنیا! بدانید اگر حسین حاضر است که تا آخرین قطره خون خود و جوانانش ریخته شود، برای چیست. حسین در دامن پیغمبر و علی بزرگ شده است (تعبیر از خودش است)، از پستان زهرا شیر خورده است.
مطالب موجود تنها بخشی از سخنان شهید مطهری پیرامون مبحث شعار در واقعه کربلا بود. شما خوانندگان محترم میتوانید برای مطالعه ادامه این متن، نسبت به خرید کتاب حماسه حسینی، جلد اول اقدام نموده و از تمامی مطالب این کتاب بهرهمند شوید.
حماسه حسینی، جلد اول، صفحه 170 و 171