تدریس شرح منظومه در مدرسه مروی
حجتالاسلام دکتر سيدمحمدباقر حجتی: چند تن از طلاب که در مدرسه مروی از لحاظ استعداد و لیاقت علمی و تقوا خوشنام و شناختهشده بودند، درس «شرح منظومه» را نزد استاد آغاز کردند. در آغاز امر شمار این طلاب اندک بود؛ اما به مرور زمان بر تعداد آنان افزوده میشد تا آنجا که مَدرَس و یا به عبارت دیگر حجرهای که در آن افاضه میفرمودند، از طلابی سرشار شد که اکثر قریب به اتفاق آنها افرادی فاضل و مستعد و برخوردار از لیاقت علمی و اخلاقی بودند و لذا میتوان گفت مجلس درس آن بزرگوار نسبت به سایر جلسات درسی که در آن مدرسه دایر بود – که طلاب ممتازی در آن حضور به هم میرساندند –منحصر بهفرد و ویژگی و اهمیت خاصی داشت که نظیر آن در مدرسه مروی دیده نمیشد. حتی طلاب فاضلی که محل اقامت آنها تا مدرسه مروی بسیار دور بود، رنج درنوردیدن این راه دور و دراز را بر خود هموار میساختند و به جمع طلاب مدرسه مروی که در محضر درس ایشان حضور مییافتند، میپیوستند[1].
از خود بيخود شدن در هنگام تدریس
حجتالاسلام دکتر سيدمحمدباقر حجتی: تنها استادی که در مدرسه مروی سراغ داشتم که قبل از اذان صبح به مدرسه میآمد و نماز صبح را در مدرسه میخواند، با وجود اينکه در خيابان آبشار منزل داشت، ايشان بود. از منزل قبل از اذان حرکت میکرد و میآمد و يک استکان چای میخورد و نماز صبح را ادا میکرد و مینشست درسش را شروع میکرد، و اين درس همين طور ادامه داشت، شايد تا ساعت 8 يا 9. علاقه ايشان به نشر علم و انديشه اسلامی از همينجا ثابت میشود که ايشان بدون اينکه چشمداشتی به مزد و يا اجرت در اين زمينه داشته باشند، با اينکه منبع معاش نداشتند و در رده طلاب، يک حقوق ماهيانه دريافت میکردند – نه در رده مدرسين – اينچنين به تدريس برای طلاب عشق میورزيدند. اگر مثلاً ايشان درس «منظومه» تدريس میکرد، به بيان مطالبی که در «منظومه» منعکس بود، اکتفا نمیکرد، بلکه ضمن بيان حکمت اسلامی، از افکار فلسفی جديد هم مسائلی مطرح میکرد و به نقد و تحليل در اين مسائل میپرداخت. با چنان شوری وارد درس میشد که واقعاً من استادی که اين همه علاقه و عشق به ترويج فرهنگ اسلامی و انديشه اسلامی داشته باشد، نديدم؛ به صورتی که در حال درس از خود بيخود میشد. استاد علاقه عجيبی داشتند که اسلام در ميان جامعه به صورت يک سرمشق زندگی روزمره نفوذ داشته باشد، و من اين مسئله را در خلال بيان ايشان حس میکردم[2].
مواظبت بر ادا کردن حق مطلب
دکتر محمد اسدی گرمارودی: يادم میآيد که ايشان در جلسه درسی که حدود 7، 8 نفر بيشتر شرکت نداشتند، تدريس میکردند. در شروع يکی از جلسهها چند لحظهای مکث کردند و جيبهايشان را گشتند. بعد گفتند: من يادداشتم را همراه نياوردهام، صبر کنيد تا برگردم.
ده دقيقه تا يک ربع بعد، با يادداشتها برگشتند و درس را شروع کردند. در پايان درس به ايشان عرض کردم: استاد! شما که هم حضور ذهن داريد و هم تسلط بر مطلب، به گونهای که بحث در چنين جلسهای برای شما چندان مهم نيست، پس چرا بدون يادداشتهايتان بحث نکرديد؟
گفتند: من برای اين جلسه مطلبی را در نظر گرفته بودم که بگويم. معمولاً، چون يادم میرود که چه مقدار از مطلب را گفتهام و چه مقدار را نگفتهام، يادداشت میکنم. امروز هم دنبال آن يادداشت میگشتم. وقتی فهميدم که يادداشتهايم همراهم نيست، مردد شدم. اگر میخواستم مطالب را بدون توجه به يادداشت مطرح کنم، شايد کمی اغراق و عدول از مواردی که نگفتهام پيش میآمد و به اين ترتيب آنچنان که لازم بود حق مطلب ادا نمیشد. برای اينکه سستی در کار نشده باشد، اين چند لحظه وقت را صرف کردم تا يادداشتها را بياورم و بحث را روی روال درست پيش ببرم[3].
تدریس خصوصی شرح منظومه
دکتر مهدی محقق: من يکی از دوستان نزديک را که از من خواسته بود معلمی برای «شرح منظومه» سبزواری برايش پيدا کنم، با مرحوم مطهری آشنا کردم تا گشايش مادی نسبی هم برای ايشان فراهم شود. اين دوست و مرحوم مطهری در گرمای سخت تابستان تهران بعد از ظهرها در مدرسه معير واقع در خيابان سيدنصرالدين برای درس کنار هم قرار میگرفتند و به مصداق «ما به او محتاج بوديم او به ما مشتاق بود» لذت تعليم و تعلّم «شرح منظومه» مشکلات هر دو را آسان و هموار میساخت[4].
سخنرانی در رادیو
دکتر سیدمحمدمهدی جعفری: من هنوز در شیراز بودم که سخنرانیهای ایشان را از رادیو میشنیدم. در ماه رمضان ساعت 8 تا 9 هر شب مرحوم راشد صحبت میکرد و از ساعت 10 تا 11 آقای مطهری. یادم است در بحث با دانشجویان میگفتیم: ایشان هم خیلی مطلب دارند. آقای راشد یک خطیب خیلی خوب هستند ولی آقای مطهری لحن خودمانی دارند.
در سال 40 یا 41 بود، مرحوم راشد همچنان به سخنان اخلاقی خود ادامه میدادند، اما آقای مطهری کمی به مسائل سیاسی روز گرایش نشان دادند و در سخنان رادیویی خود در این باره صحبت کردند. لذا به ایشان دیگر اجازه ندادند و سخنرانیهایش را قطع کردند. در همان زمان آقای مطهری دستیار مرحوم راشد در دانشکده معقول و منقول (الهیات بعدی) تهران بود[5].
برنامه رادیویی مرزهای دانش
دکتر سیدمحمدمهدی جعفری: اتفاقاً همان روزی که من از زندان آزاد شدم، آقای استاد مطهری در برنامه رادیویی «مرزهای دانش» سخنرانی داشت. سخنرانیها زنده و پخش مستقیم بود. در پایان هم جمعیت سؤال و جواب میکردند. قرار شد همگی به سخنرانی ایشان بروند. من گفتم: من هنوز ناهار نخوردهام. دوستان برایم ساندویچی خریدند و من در راه آن را خوردم. برای آنکه سخنرانی آقای مطهری شلوغ و گرم باشد، همگی بلند شدیم و رفتیم به اداره رادیو در میدان ارگ. آن روز استاد مطهری درباره «فریضه علم» سخنرانی کرد که صحبتهای خوبی هم بود. بعدها این سخنرانی چاپ هم شد. هنگام پرسش و پاسخ، من سؤالی نوشتم و به ایشان دادم. سؤال کرده بودم که اگر طلب علم فریضه است، چرا اگر کسی فریضه نماز را ترک کند کیفر میبیند، اما اگر فریضه طلب علم را رها کند کیفری نمیبیند؟
استاد مطهری در آن سخنرانی به سؤال من پاسخ ندادند. پس از پایان مراسم، از ایشان گله کردم. گفت: سؤال تو درست است؛ اما در این اوضاع که نمیشود به این سؤال با صراحت پاسخ داد[6].
[1]– مجله تحقیقات علوم قرآن و حدیث، بهار 1383، شماره 1، ص 174.
[2]– همان، ص 481.
[3]– پارهای از خورشید، ص 210-209.
[4]– زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد شهید مرتضی مطهری، ص 6.
[5]– همگام با آزادی، ج 1، ص 84.
[6]– همان، ج 1، ص 101-100.