[vc_row][vc_column][vc_column_text]

 

فایل صوتی سخنرانی استاد مطهری با موضوع اعتماد به نفس

حس اعتماد به نفس‏

امروز علمای تعلیم و تربیت چقدر کوشش می‏کنند که به اصطلاح حس اعتماد به نفس را در انسان بیدار کنند و بجا هم هست. اعتماد به نفسی که اسلام در انسان بیدار می‏کند این است که امید انسان را از هرچه غیر عمل خودش است از بین می‏برد و به هرچه انسان بخواهد امید ببندد از راه عمل خودش باید امید ببندد، و همین‏طور پیوند انسان با هر چیز و هرکس از راه عمل است. شما نمی‏توانید با پیغمبر اسلام مرتبط باشید جز از راه عمل، نمی‏توانید با علی بن ابی‏طالب علیه السلام مرتبط باشید جز از راه عمل، نمی‏توانید با صدّیقه طاهره مرتبط باشید جز از راه عمل؛ یعنی

اسلام برای پیوند و ارتباط با پیامبر و اهل بیتش همه راهها جز راه عمل را بسته است.

حدیثی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله الآن یادم آمد و یادم هست که در 17- 18 سال قبل که این حدیث را خواندم تحت تأثیر آن قرار گرفتم و دیدم براستی در زندگی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله چه تابلوهای عجیبی پیدا می‏شود که در تاریخ زندگی احدی چنین تابلوهایی و چنین جنبه‏های عالی و پرمغزی را نمی‏توانید پیدا کنید.

وقتی انسان فکر می‏کند و می‏بیند که یک مرد امّی در چنان محیطی این طور جمله‏ها در زندگی خودش ساخته است غرق در حیرت می‏شود و جز اینکه به خارق‏ العاده بودن او اقرار کند راه دیگری ندارد. این حدیث را در کتاب‏ داستان راستان‏ هم نقل کرده ‏ام.

روایتی از پیامبر اکرم

حدیث این است:

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در یکی از مسافرتهایی که با اصحابشان می‏رفتند (نقل نشده که در کدام مسافرت بوده است) موقع ظهر که شد دستور دادند قافله پایین بیایند.

هرکسی از مرکب خودش پایین آمد، رسول خدا صلی الله علیه و آله هم پایین آمدند و جهتی را گرفتند و به آن سو رفتند. اصحاب فکر کردند که لابد حضرت برای قضای حاجت به آن سو می‏روند. ولی دیدند حضرت پس از آنکه مقداری از شتر خودشان دور شدند برگشتند. خیال کردند که حضرت این محل را مناسب فرود آمدن تشخیص نداده‏اند و آمده‏اند دستور دهند که برویم در جای دیگری پایین بیاییم. حضرت در حالی که به طرف مرکب خودشان برمی‏گشتند با احدی حرف نمی‏زدند.

آمدند تا به مرکب خودشان رسیدند. اصحاب دیدند که حضرت دست بردند در خورجین و توبره‏ای که بر شترشان بود و عِقال یعنی زانوبند شتر را بیرون آوردند و با آن زانوهای شترشان را بستند و بعد دوباره به راه قبلی خودشان رفتند. فهمیدند که این راه دور را حضرت برگشتند که زانوبند شتر را ببندند. کار به این کوچکی!! عرض کردند: یا رسول‏اللَّه! اگر شما برای

چنین کاری برگشتید چرا به ما فرمان ندادید؟! این اصحابی که فدایی هستند و اگر پیغمبر بگوید در دریا یا آتش بروید فوراً می‏روند، اینها که جلو شمشیرها می‏روند و افتخارشان این است که فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله را اجرا کنند عرض کردند: یا رسول‏اللَّه! چرا از دور فرمان ندادید که ما این کار را بکنیم؟

حضرت فرمودند: لایسْتَعِنْ احَدُکمْ مِنْ غَیرِهِ وَ لَوْ بِقَضْمَةٍ مِنْ سِواک‏ «1» هرگز از دیگران در کارها کمک نجویید ولو برای یک امر کوچکی باشد، ولو برای اینکه یک مسواک از دیگران بخواهید. یعنی کار خودتان را تا آن حدی که برای شما ممکن است و خودتان می‏توانید انجام دهید، از دیگری نخواهید که برایتان انجام دهد. ببینید چقدر بجا! حالا اگر همین جمله را پیغمبر یک وقتی بالای منبر گفته بود، اینقدر اثر نمی‏بخشید. این جمله را در وقتی می‏گوید که خودش اول عمل می‏کند.

غرضم این جهت است که یکی از اصول تعلیمات اسلامی که تفکر اسلامی را زنده می‏کند، عمل و اتکاء به عمل است. یکی دو موضوع دیگر از اخلاقیات و اصول تربیتی اسلامی را می‏خواهم برای شما عرض کنم.

مفهوم توکل

مسائل تربیتی بسیار مسائل حساسی است، تیغ دو دم است؛ یعنی این مسائل اگر خوب و صحیح آموزش داده شود اثر بسیار عالی دارد.  ولی اگر یک ذره از مسیر خودش منحرف شود، صد درصد اثرش معکوس است؛ و من خودم در حدودی که مطالعه کرده‏ام و مخصوصاً در قرآن کریم در این زمینه مطالعه دارم، می‏بینم که غالب مفاهیم اخلاقی و تربیتی اسلام- اگر نگوییم تمام آنها- به شکل وارونه‏ای الآن در افکار ما مسلمانها وجود دارد.

منبع:  کتاب احیای تفکر اسلامی، صفحه 55 تا 57

[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column]

[/vc_column][/vc_row]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *