پذیرش اصول دین پس از تفکر

گذشته از اینها، در اسلام اصلی است راجع به اصول دین که وجه امتیاز ما و هر مذهب دیگری- مخصوصا مسیحیت- همین است. اسلام می‌گوید اصول عقاید را جز از طریق تفکر و اجتهاد فکری نمی‌‏پذیرم. یعنی جنابعالی باید موحد باشی، خداشناس باشی؛ اما چرا خداشناس باشم، به چه دلیل؟ می‌گوید دلیلش را خودت باید بفهمی، این یک مسئله‌ علمی است، یک مسئله‌ فکری و عقلی است. همین طور که به یک دانش‏ آموز می‌گویند این مسئله‌ حساب را خودت باید بروی حل کنی، من حل کنم به دردت نمی‌خورد، آن وقت به دردت می‌خورد که این مسئله‌ را خودت حل کنی، اسلام صریح می‌گوید: لا الهَ الَّا الله یک مسئله‌ است، این مسئله‌ را تو باید با فکر خودت حل کنی؛ این که من به‏ لا الهَ الَّا الله اعتقاد داشته باشم و آن را درک کنم برای تو کافی نیست، خودت باید این مسئله‌ را طرح کنی و خودت هم باید آن را حل کنی.

رکن دوم اسلام چیست؟ مُحَمَّدٌ رَسولُ الله. اسلام می‌گوید این هم مسئله‌ دیگری است که باز تو باید مثل یک دانش‌‏آموز حلش کنی، یعنی فکر کنی و آن را حل نمایی. معاد چطور؟ معاد را هم تو باید مثل یک مسئله‌ حل کنی، باید فکر کنی، باید معتقد باشی؛ و همچنین سایر مسائل. گو این که حل کردن این دو مسئله‌ [یعنی توحید و نبوت‏] به حل سایر مسائل کمک می‌کند ولی به هر حال از نظر اسلام اصول عقاید، اجتهادی است نه تقلیدی، یعنی هر کسی با فکر خودش باید آن را حل کند.

پس این ادلّ دلیل بر این است که از نظر اسلام نه تنها فکر کردن در اصول دین جایز و آزاد است یعنی مانعی ندارد، بلکه اصلا فکر کردن در اصول دین در حدود معینی که لااقل بفهمی خدایی داری و آن خدا یکی است، پیغمبرانی داری، قرآن از جانب خدا نازل شده است، پیغمبر از جانب خداست، عقلاً بر تو واجب است؛ اگرفکر نکرده اینها را بگویی من از تو نمی‌‏پذیرم.

تفاوت اسلام و مسیحیت‏ در اصول دین

از همین جا تفاوت اسلام و مسیحیت بالخصوص و حتی سایر ادیان روشن می‌شود. در مسیحیت، درست مطلب برعکس است؛ یعنی اصول دین مسیحی، ماورای عقل و فکر شناخته شده است. اصطلاحی هم خودشان وضع کردند که «اینجا قلمرو ایمان است نه قلمرو عقل» یعنی برای ایمان یک منطقه قائل شدند و برای عقل و فکر منطقه دیگری. گفتند: حساب عقل و فکر کردن یک حساب است، حساب ایمان و تسلیم شدن حساب دیگری است؛ تو می‌خواهی فکر کنی، در قلمرو ایمان حق فکر کردن نداری، قلمرو ایمان فقط قلمرو تسلیم است، در این جا حق فکر کردن نیست. ببینید تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟ یکی اصول دین خودش را منطقه ممنوعه برای عقل و فکر اعلام می‌کند و دیگری نه تنها منطقه ممنوعه اعلام نمی‌کند، بلکه منطقه لازم‌‏الورود اعلام می‌کند که عقل باید در این منطقه وارد شود، اگر وارد نشود من چیزی را نمی‏‌پذیرم. این، معنی آزادی تفکر است.

مطالب موجود تنها بخشی از سخنان شهید مطهری پیرامون مبحث اصول دین بود. شما خوانندگان محترم می‌توانید برای مطالعه ادامه این متن، کتاب آینده انقلاب اسلامی ایران را خریداری نموده و از تمامی مطالب این کتاب بهره‌مند شوید.

آینده انقلاب اسلامی ایران، صفحه 296 و 297

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *